بسم الله الرّحمن الرّحيم
1. عن الصادق عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال الله جل جلاله:يابن آدم أطِعني فيما أمرتُک و لا تُعَلِّمْني ما يُصلِحک. «وسايل الشيعه کتاب جهاد با نفس حديث 156».
امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارش عليهم السلام از رسول خدا صلي الله عليه و اله نقل کره اند که فرمود: خداوند عز وجل فرمود: اي فرزند آدم آنچه به تو امر کرده ام را انجام بده و آنچه به خير و صلاح توست را به من ياد نده. ( من بهتر مي دانم چه چيزي به صلاح توست و چه چيزي به صلاح تو نيست).
2. قال امير المومنين عليه السلام إتقوا معاصي الله في الخلوات، فإنّ الشّاهدَ هو الحاکم. همان حديث 170 امير مومنان عليه السلام فرمود: از ارتکاب گناهان در خلوت ها بپرهيزيد زيرا قاضي و حاکم خودش شاهد هم هست.
3. قال امير المومنين عليه السلام : إتق اللهَ و إنْ قَلَّ و اجْعلْ بَينَکَ و بينَ اللهِ سِتْراً و إنْ رَقَّ. همان 182
امير مومنان عليه السلام فرمودند: تقوي الهي داشته باش ولو کم باشد و بين خود وخداي خود پرده اي ( از حيا) قرار بده ولو نازک باشد.
4. عن ابي جعفر عليه السلام قال : ما من عباده افضل عند الله من عفه بطن و فرج همان 205 .امام باقر عليه السلام فرمودند: هيچ عبادتي نزد خداوند عز وجل برتر از پاکدامني شکم و عورت نيست.
5. عن ابي جعفر عليه السلام کلُّ عينٍ باکيهٌ يومَ القيامةِ غيرَ ثلاثٍ : عينٌ سَهِرَتْ في سَبيلِ اللهِ و عينٌ فاضَتْ مِن خَشيةِ اللهِ و عينٌ غُضَّتْ عن مَحارمِ اللهِ. همان 219
امام باقر عليه السلام فرمودند: هر چشمي روز قيامت گريان است مگر سه چشم: چشمي که در راه خدا شب را بيدار مانده است. چشمي که از خوف خدا گريسته است. و چشمي که از حرام هاي الهي پوشيده داشته شده است.
6. عن النبي صلي الله عليه واله و سلم قال: من قال لا اله الا الله مخلصاً دَخَلَ الجنةَ وإخلاصُه أن يَحجُزَه لا اله الا الله عمّا حَرَّمَ اللهُ. همان 232. پيامبراکرم که درود خداوند بر ايشان وال ايشان باد فرمودند: کسي که خالصانه لا اله الا الله بگويد وارد بهشت مي شود و اخلاصش به اين است که لا اله الا الله او را از آنچه خدا حرام کرده باز دارد.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
چرا به شهيد شهيد مي گويند:
سمي بذلک لانه مشهود له بالجنه والمغفره
شهيد را شهيد ناميده اند چون براي او شهادت داده شده که آمرزيده است و اهل بهشت است
توضيح : در عربي گاهي کلماتي بر وزن فعيل اند و معناي مفعول دارند مانند قتيل که به معناي است.
شهيد نيز فعيل به معناي مفعول است يعني مشهود له است. که ترجمه فارسي آن مي شود:شهادت داده شده براي او.
بسم الله الرحمن الرحيم
نمونه سوال اصول پايه ششم
*****الثاني- ألا يعلم فيها ان مستندها أي شيء هو، فتكون شهرة في الفتوى مجردة، سواء كان هناك خبر على طبق الشهرة و لكن لم يستند اليها المشهور أو لم يعلم استنادهم اليه، أم لم يكن خبر اصلا. و ينبغي ان تسمّى هذه بالشهرة الفتوائية.
1. شهرت فتواييه را تعريف و تفاوت آن با شهرت عمليه را بنويسيد.
*****من المعروف عن المحققين من علمائنا انهم لا يجرءون على مخالفة المشهور الا مع دليل قوي و مستند جلى يصرفهم عن المشهور.
2. عبارت فوق را توضيح داده، بنويسيد آيا مي تواند دليل بر حجيت شهرت باشد؟چرا؟
*****إن السيرة بما هي سيرة لا يستكشف منها وجوب الفعل و لا استحبابه، في سيرة الفعل، و لا يستكشف منها حرمة الفعل و لا كراهته في سيرة الترك.
3. با توجه به عبارت فوق ميزان و محدوده دلالت سيره را با دليل توضيح دهيد
*****ان التمثيل من الادلة التي لا تفيد الا الاحتمال، لانه لا يم من تشابه شيئين في أمر، بل في عدة أمور، ان يتشابها من جميع الوجوه و الخصوصيات.
4. با استفاده از عبارت فوق با مثال توضيح دهيدکه در چه صورت قياس علم آور خواهد ؟
5. سيره عقلائيه وسيره متشرعه را توضيح دهيد.
6. آيا سيره ي متشرعه حجت است؟ توضيح دهيد.
7. دليل عقلي بر حجيت قياس و پاسخ آن را بنويسيد
8. قياس منصوص العله و اولويت را توضيح داده ، دليل حجيت اين دوچيست؟
9. حکومت و ورود را با مثال توضيح دهيد.
متن روضه علي اکبر عليه اسلام توسط رهبر عزيز انقلاب
(لهوف، سيد بن طاووس) ميگويد: فَلَمّا لَم يَبقَ مَعَهُ سِوي اَهلِ بَيتِهِ، يعني وقتي که همه اصحاب امام حسين به شهادت رسيدند و غير از خانواده او کسي با او باقي نماند، خَرَجَ عَليُ بنِ الحُسَين عَليهِ السلام، علي اکبر از خيمهگاه خارج شد. وَ کانَ مِن اَصبَحِ النّاسِ وَجهَاً. يعني علي اکبر يکي از زيباترين جوانها بود. فَاستَأذَنَ اَباهُ في القِتال. آمد پيش پدر گفت پدر! حالا اجازه بده من بروم بجنگم و جانم را قربانت کنم [گريه آقا]. فَأَذِنَ لَهُ. يعني هيچ مقاومتي نکرد، به او اجازه داد. اين ديگر اصحاب و برادرزاده و خواهرزاده نيست که امام به او بگويد: نرو! بايست! اين پاره تن خود اوست، پاره جگر خود اوست، حالا که ميخواهد برود بايد امام حسين اجازه بدهد. اين انفاق امام حسين است، اين اسماعيل حسين است که ميرود به ميدان. فَأَذِنَ لَهُ. اجازه داد که برود. اما همين که علي اکبر راه افتاد به طرف ميدان، ثَمَّ نَظَرَ اِلَيهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنهُ. يک نگاهي از روي نوميدي به قد و قامت علي اکبر انداخت. وَ اَرخي عَلَيهِ السَّلامِ عَينُهُ وَ بَکي. ثُمَّ قالَ: اَللّهُمَ اشهَد، گفت: خدايا! خودت شاهد باش، فَقَد بَرَزَ اِلَيهِم غُلامٌ اَشبَهُ النّاسِ خَلقاً وَ خُلقاً وَ مَنطِقاً بِرَسولِک. يعني جواني را فرستادم به جنگ و به کام مرگ که از همه مردم شبيهتر بود به پيغمبر، هم در چهره، هم در حرف زدن، هم در اخلاق؛ از همه جهت. به به! چه جواني! اخلاقش هم به پيغمبر از همه شبيهتر است، قيافهاش هم به پيغمبر از همه شبيهتر است، حرف زدنش هم به حرف زدن پيغمبر از همه شبيهتر است.
شما ببينيد امام حسين به يک چنين جواني چقدر علاقهمند است؛ عشق ميورزد به اين جوان. نه فقط به خاطر اينکه پسرش است؛ به خاطر شباهت، اين جور شباهتي آن هم به پيغمبر، آن هم حسيني که تو بغل پيغمبر بزرگ شده است. خيلي علاقه دارد به اين پسر، خيلي برايش سخت است رفتن اين پسر به ميدان جنگ
بعد رفت بالاخره. حالا عبارات ديگري دارد آنها را نميخوانم. نقل ميکند مرحوم ابن طاووس که اين جوان رفت به ميدان جنگ و چه جور جنگيد و بعد برگشت پيش پدرش و گفت: پدرجان! تشنگي دارد مرا ميکشد؛ اگر آبي داري به من بده. حضرت هم آن جواب را بهش دادند و برگشت رفت به طرف ميدان.
حالا از اينجا ميخوانيم: فَقَدَّمَ نَحوَ القَوم، حضرت فرمود به او در جواب که برو بجنگ و طولي نخواهد کشيد که سيراب خواهي شد، به دست جدت سيراب خواهي شد. فَرَجَعَ الي مَوقِفِ النَّضال. علي اکبر برگشت به جاي جنگ، به صحنه جنگيدن. وَ قاتَلَ اَعظَمَ القِتال. اين ابن طاووس هست ها! آدم ثقهاي است؛ اين جور نيست که حالا براي گريه گرفتن به صورت مثلاً گرم کردن مجلس بخواهد حرفي بزند؛ نه. عباراتش، عبارات متقني است. ميگويد: قاتَلَ اَعظَمَ القِتال. بزرگترين جنگ را علي اکبر کرد. در نهايت شجاعت و شهامت جنگيد. بعد از آني که مقداري جنگيد و اينها: فَرَماهُ مُنقِذِ بنِ مُرَّةِ العبدي لَعَنَهُ الله، يکي از افراد دشمن او را بِسَهمٍ، با يک تيري هدف گرفت آن حضرت را، فَصَرِعَهُ. او را از روي اسب به روي زمين انداخت با آن تير. فَنادي يا اَبَتاهُ عَلَيکَ السَّلام. صداي جوان بلند شد: پدر! خدا حافظ! هذا جَدّي يُقرِئُکَ السَّلام. اين جدّم پيغمبر است به تو سلام ميرساند وَ يَقولُ: عَجِّلِ القُدومَ عَلَينا. ميگويد: زود بيا فرزندم حسين! بر ما وارد شو. همين يک کلمه را علي اکبر بر زبان جاري کرد. ثُمَّ شَهِقَ شَهقَةً فَماتَ. بعد آهي کشيد يا فريادي کشيد و جان از بدنش بيرون رفت.
فَجاءَ الحُسَينُ عليه السَّلام. امام حسين تا صداي فرزند را شنيد، آمد به طرف ميدان جنگ؛ آنجايي که جوانش روي زمين افتاده است. حَتّي وََقَفَ عَلَيهِ. آمد تا بالاي سر اين جوان رسيد. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلي خَدِّهِ. صورتش را روي صورت علي اکبر گذاشت. وَ قالَ قَتَلَ الله قَوماً قَتَلوکَ ما اَجرَءَهُم عَلي الله. حضرت شروع کردند اين کلمات را . چند جملهاي را نقل ميکند که حضرت صورتشان را گذاشتند روي صورت علي اکبر و اين کلمات را بنا کردند گفتن.
قالَ الرّاوي. راوي نقل ميکند؛ کسي که اين قضايا را از نزديک به چشم خودش ديده است و نقل کرده است ميگويد که، وَ قالَ الرّاوي فَخَرَجَ زَينَبُ بِنتَ عَليٍ عَليهِ السلام. ميگويد يک وقت ديديم زينب از خيمهها خارج شد. فَنادي يا حَبيباه! يابنَ اخاه! صدايش بلند شد: اي عزيز من! اي برادر زاده من! وَ جائَت فَأَکَّبَت عَلَيهِ. آمد خودش را انداخت روي پيکر بي جان علي اکبر. فَجاءَ الحُسَينُ عَليهِ السَّلامُ فَأَخَذَها وَ رَدَّها اِلي النِّساء. حضرت آمدند بازوي خواهرشان را گرفتند، او را از روي جسد علي اکبر بلند کردند فرستادند پيش زنها؛ مناسب نبود توي ميدان جنگ. ثُمَّ جَعَلَ اَهلِ بَيتِهِ صَلَواتُ اللهِ وَ سَلامُهُ عَلَيهِم يَخرُجُ الرَّجُلُ مِنهُم بَعدَ الرَّجُل. آنوقت دنباله اين قضيه را نقل ميکند. البته اگر اين عبارات را بخواهيم بخوانيم، واقعاً دل انسان آب ميشود از شنيدن اين کلمات.
من يک مطلبي به ذهنم رسيد از اين عبارت ابن طاووس که ميگويد: فَأَکَّبَت عَلَيهِ. يعني زينب که آمد - آني که در اين جمله ابن طاووس هست که از رواياتي حتماً اخبار صحيحي نقل کردهاند- امام حسين را نميگويد خودش را انداخت روي بدن علي اکبر؛ امام حسين فقط صورتش را گذاشت روي صورت جوانش. اما آني که خودش را انداخت روي بدن علي اکبر از روي بيتابي، او حضرت زينب کبراست.
من به نظرم رسيد که خب، اين زينب بزرگوار، اين عمه سادات، اين عقيله بني هاشم، دو تا جوان خودش هم توي کربلا شهيد شدند. دو پسر خودش، دو تا علي اکبر خودش هم شهيد شدند؛ يکي عون و يکي محمد. بنده در هيچ کتابي، در هيچ مقتلي نديدم که وقتي پسرهاي زينب کبرا به شهادت رسيدند، زينب کبرا عکس العمل نشان داده باشد مثل اينکه فريادي کشيده باشد، صدايي بلند کرده باشد، گريه بلندي کرده باشد يا خودش را روي بدن اينها انداخته باشد.
اين مادرهاي شهداي زمان ما حقيقتاً نسخه زينب را دارند عمل ميکنند و پياده ميکنند. بنده نديدم يا کمتر ديدم مادري را، مادر دو شهيد، مادر يک شهيد، مادر سه شهيد که وقتي انسان او را ميبيند، احساس ضعف و عجز در او بکند. مادرها واقعاً شيرني هستند که انسان ميبيند اين زينب کبرا نسخه اصلي اين رفتار مادران شهداي ماست.
دو پسر جوانش عون و محمد شهيد شدند، حضرت - حضرت زينب سلام الله عليها- عکس العملي نشان ندادند، اما دو جاي ديگر - غير از مورد پسران خودش- دارد که خودش را انداخت روي جسد شهيد. يکي همين جاست که آمد بالاي سر علي اکبر و بي اختيار خودش را انداخت روي بدن علي اکبر. يکي هم عصر عاشوراست [گريه آقا] ، آن وقتي که خودش را انداخت روي بدن برادرش حسين [گريه آقا]. صدايش بلند شد: يا رسول الله! هذا حسينٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماء. يعني اي پيغمبر خدا! اين حسين توست، اين عزيز توست، اين پاره تن توست چه مصيبتهايي را تحمل کردند. لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم.
1. عن زيدِ الشَّحام قال سمعتُ ابا عبدِ اللهِ عليه السلام يقول: إحذروا سَطَواتِ اللهِ عز وجل بالليلِ و النهارِ فقلت: وما سَطَواتِ اللهِ عز وجل ؟ قال: أخذُه علي المعاصي. وسايل الشيعه کتاب جهاد با نفس حديث236. زيد شحام مي گويد ازامام صادق عليه السلام شنيدم که مي فرمود: از سختگيري هاي خداوند در شب و روز بپرهيزيد. پرسيدم سختگيري هاي خداوند چيست: فرمود اينکه خداوند (جان) بنده اش را در حال معصيت بگيرد.
2. عن ابي عبد الله عليه السلام في قول الله عزوجل إصبروا وصابروا و رابطوا «آل عمران200» قال: إصبروا علي الفرائض و صابروا علي المصائب و رابطوا علي الائمه. همان237. از امام صادق عليه السلام درمورد اين آيه که صبر کنيد ويکديگر را به صبر سفارش کنيد و به يکديگر بپيونديد نقل شده که فرمودند: صبر کنيد بر انجام واجبات، يکديگر را به صبر سفارش کنيد در مصيبت ها و بر محور ائمه به يکديگر بپيونديد.
3. امير المومنين عليه السلام:لايَعْدمُ الصّبورُ الظَّفَرَ و إنْ طالَ به اَّمانُ. همان 251. اميرمومنان عليه السلام فرمودند: کسي که صبر کند پيروز خواهد شد اگر چه زمان طولاني بر او بگذرد.
4. امير المومنين عليه لسلام: اولُ عِوَضِ الحليمِ مِن حِلمِهِ أنَّ الناسَ أنصارُه علي الجاهلِ. همان 267. اولين عوضي که به انسان بردبار ( در منازعه) مي دهند اين است که مردم ياور او خواهند شد بر عليه جاهل(طرف ديگر دعوا که زبان به بدگويي گشوده است)
5. عن ابي عبد الله عليه السلام عن آبائه عليهم السلام:إنَّ مِن التّواضعِ أن يَرضيَ المَجلسَ دونَ المجلسِ و أنْ يُسَلِّمَ علي مَن يَلقي وأن يَترُکَ المِراءَ و إن کان مُحِقاً ولا تُحِبَّ أن تُحمَد علي التّقوي. همان 293. امام صادق عليه السلام از پدران بزرگوارشان نقل کردند که از تواضع اين است که در محل نشستن در مجالس جاي خاصي برايش مهم نباشد و به هرکس برسد سلام کند و جدل را ترک کند ولو حق با او باشد و دوست نداشته باشي تو را به خاطر تقوي و پرهيزگاري ستايش کنند.
6. ابو عبد الله عليه السلام:اُطلبوا العلمَ و تَزَيَّنوا معه بالحلمِ و الوَقارِ و تواضعوا لِمن تُعَلِّمونَه العلمَ و تواضَعوا لِمن طَلَبتم منه العلمَ ولا توا علماءَ جَبّارينَ فيَذهبَ باطلُکم بحقِکم.همان295
امام صادق عليه السلام فرمود: دانش بجوييد و همراه با علم خود را با وقار و بردباري زينت دهيد وبراي کسي که به او علم مي آموزيد يا از او علم مي آموزيد تواضع کنيد وعالمان متکبر نباشيد که باطلتان(عملتان) حقتان ( حرف حقتان)را هم از بين ببرد.
نتيجه رفت و امد داشتن در مسجد:
امير المومنين عليه السلام:
مَنِ اِخْتَلَفَ إِلَى اَلْمَسَاجِدِ أَصَابَ إِحْدَى اَلثَّمَانِ أَخاً مُسْتَفَاداً فِي اَللَّهِ أَوْ عِلْماً مُسْتَظْرَفاً أَوْ آيَةً مُحْكَمَةً أَوْ رَحْمَةً مُنْتَظَرَةً أَوْ كَلِمَةً تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى أَوْ يَسْمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى هُدًى أَوْ يَتْرُكُ ذَنْباً خَشْيَةً أَوْ حَيَاءً
اصبغ بن نباته گويد: امير المومنين(ع)مي فرمايد:
كسي كه به مسجدها رفت و آمد داشته باشد به يكي از هشت خصلت ميرسد:
بهره مندي از برادري ديني و يا دانشي نيكو و يا نشانه محكمي از نشانه هاي حق و يا رحمتي كه بانتظار وي بوده و يا سخني كه او را از هلاكتي نجات بخشد و يا مطلبي كه او را به راه نجات رهبري كند و يا گناهي را ترك نمايد از ترس خدا و يا از روي شرم و حيا
امالي صدوق ره
درباره این سایت